سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی جز نیک بخت، دانش را دوست ندارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مهتاب

 
 
مناجات(پنج شنبه 86 شهریور 8 ساعت 11:29 صبح )

بارالها.

ای مالک حکومت ها.

به هر کس بخواهی حکومت می بخشی

واز هر کس بخواهی حکومت را می گیری.

هر کس را بخواهی عزّت می دهی

وهر که را بخواهی خوار می کنی.

تمام خوبی ها به دست توست .

تو بر هر چیز قادری.

شب را در روز داخل می کنی و روز را در شب

وزنده را از مرده بیرون می آوری ومرده را از زنده

وبه هر کس بخواهی بدون حساب روزی می بخشی.

((سوره آل عمران آیه 26و27))



 
هر چه می خواهد دل تنگت بگو(چهارشنبه 86 شهریور 7 ساعت 5:11 عصر )

این حرفهایی که میخوام بگم فقط اعتقاده منه وسوالاتی در ذهن منه شاید شما این اعتقادات منو اصلا قبول نکنید فقط اگه مشکلی در اعتقاد من می بیند نظر بدید

در ادیان مختلف چیزی به اسم نماز و نیایش وجود دارد ولی با هم متفاوتند اصل نماز به معنی راز ونیاز و گفتگو با خداوند است این کار برای این است که هرگز

خدا را از یاد نبریم و در همه حال به یاد خدا باشیم در دین اسلام این کار در 5 مرتبه انجام می شود.ولی سوال من در این جاست که چرا من نباید با خدا به زبان

مادری صحبت کنم حتی در قرآن که هیچ دوگانگی در آن نیست اشاره به چگونگی و زبان نماز نشده است و فقط در آن گفته شده که نماز را برپا دارید و این جمله را در

آیات زیادی گفته است در قرآنی که در رابطه با بسیاری ازمسایل کم ارزش تر از نمازکه رکن اصلی دین اسلام است سخن به میان آمده است چگونه شده است در رابطه

با چگونگی نماز به خصوص زبان نماز حرفی به میان نیاورده باشد خدا به ما گفته است نمازبخوان(با من صحبت کن) ولی نگفته است با من به زبان عربی حرف بزن

این را هم باید بدانید که دین اسلام در تمدنی عربی ظهور کرده است این دلیل نمی شود من که یک ایرانی هستم با خدا عربی حرف بزنم وهر روز یک چیز به به خدا بگویم

مگر زبانم لال خدا زبان های دیگر را نمیداند و به قول مولانا:

هیچ آدابی و ترتیبی مجو                هر چه می خواهد دل تنگت بگو



 
تو را دوست دارم(چهارشنبه 86 شهریور 7 ساعت 2:18 عصر )

تو را دوست دارم

تو همچون عیّوق دیر آمدی و زود رفتی             تو همچون گل زیبایی ولی حیف که زود رفتی

تو را دوست دارم

بی تو ای دوست دل خسته تر از خسته است      بی تو  ای  آه  زمان از دست رفته است

تو را دوست دارم

عشقت مرا عاشق کرد رویای مرا صادق کرد    بی عشق تو من می میرم زیرا که مرا بی دل کرد

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم همچون آب برای ماهی        تو را دوست دارم همچون می برای ساقی

تو را دوست دارم

دوست دارم نگاهت را دوست دارم صدایت را     دوست دارم هوایت را دوست دارم ندایت را

تو را دوست دارم...                   ((شعر از مهدی صفری))



 
نشانی(چهارشنبه 86 شهریور 7 ساعت 1:13 عصر )

((خانه دوست کجاست؟))در فلق بود که پرسید سوار.

آسمان مکثی کرد.

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

وبه انگشت نشان داد سپیداری وگفت:نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.

می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی:

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست))







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 2661  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «